أربعینات



چهل حدیث درباره حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها)

http://bayanbox.ir/view/8614544485510878436/156-60009.jpg۱. مامایان بهشتى

امام صادق علیه‏ السلام:

حَضَرَتْ وِلاَدَتُهَا فَوَجَّهَتْ إِلَى نِسَاءِ قُرَیْشٍ وَ بَنِى هَاشِمٍ أَنْ تَعَالَیْنَ لِتَلِینَ مِنِّى مَا تَلِى النِّسَاءُ مِنَ النِّسَاءِ فَأَرْسَلْنَ إِلَیْهَا أَنْتِ عَصَیْتِنَا وَ لَمْ تَقْبَلِى قَوْلَنَا وَ تَزَوَّجْتِ مُحَمَّدا یَتِیمَ أَبِى طَالِبٍ فَقِیرا لاَ مَالَ لَهُ فَلَسْنَا نَجِى‏ءُ وَ لاَ نَلِى مِنْ أَمْرِک شَیْئا فَاغْتَمَّتْ خَدِیجَةُ علیها السلام لِذَلِک فَبَیْنَا هِیَ کذَلِک إِذْ دَخَلَ عَلَیْهَا أَرْبَعُ نِسْوَةٍ سُمْرٍ طِوَالٍ کأَنَّهُنَّ مِنْ نِسَاءِ بَنِى هَاشِمٍ فَفَزِعَتْ مِنْهُنَّ لَمَّا رَأَتْهُنَّ فَقَالَتْ إِحْدَاهُنَّ لاَ تَحْزَنِى یَا خَدِیجَةُ فَأَرْسَلَنَا رَبُّک إِلَیْک وَ نَحْنُ أَخَوَاتُک أَنَا سَارَةُ وَ هَذِهِ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ هِیَ رَفِیقَتُک فِی الْجَنَّةِ وَ هَذِهِ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ هَذِهِ کلْثُومُ أُخْتُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ بَعَثَنَا اللَّهُ إِلَیْک لِنَلِیَ مِنْک مَا تَلِی النِّسَاءُ فَجَلَسَتْ وَاحِدَةٌ عَنْ یَمِینِهَا وَ أُخْرَى عَنْ یَسَارِهَا وَ الثَّالِثَةُ بَیْنَ یَدَیْهَا وَ الرَّابِعَةُ مِنْ خَلْفِهَا فَوَضَعَتْ فَاطِمَةَ طَاهِرَةً مُطَهَّرَة.

الامالى للصدوق، ص۵۹۴، ح۱.

هنگامى که زمان وضع حمل خدیجه فرا رسید، پس کسى را نزد ن قریش و بنى هاشم فرستاد که بیایید و مرا در امر تولّد فرزند یارى نمایید. آنان در جواب گفتند: چون تو سخن ما را در باره ازدواج با محمّد صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏ آله نادیده گرفتى و با آن مرد فقیر و یتیم ازدواج کردى، پس ما نزد تو نخواهیم آمد و تو را در این امر یارى نخواهیم نمود.

خدیجه از شنیدن این جواب غمگین شد؛ در همان حال چهار زن گندمگون و بلند قد که خدیجه فکر مى‏کرد از ن بنى هاشم هستند نزد او حاضر شدند، هنگامى که خدیجه آنها را دید اظهار درد و ناراحتى کرد، یکى از آنان گفت: اى خدیجه! نگران نباش، زیرا ما فرستاده خداییم تا تو را در امر زایمان کمک کنیم، ما خواهران تو هستیم، من ساره هستم، و این بانو آسیه دختر مزاحم است که در بهشت دوست و همراه تو خواهد بود، و این مریم دختر عمران، و آن دیگرى کلثم خواهر موسى بن عمران است، پس یکى از آنان در سمت راست خدیجه، و یکى در طرف چپ وى، و دیگرى در مقابل او و چهارمى ایشان در بالاى سر او نشستند، و بدین ترتیب خدیجه، حضرت فاطمه علیها السلام را در حالى که پاک و پاکیزه بود، به دنیا آورد.

http://bayanbox.ir/view/8614544485510878436/156-60009.jpg۲. بهترین زوج

پیامبر خدا صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏ آله:

إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکمْ أَتَزَوَّجُ فِیکمْ وَ أُزَوِّجُکمْ إِلاَّ فَاطِمَةَ فَإِنَّ تَزْوِیجَهَا نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ.

الکافى، ج ۵، ص ۵۶۸، ح ۵۴ .

من هم بشرى مانند شما هستم. از شما زن مى‏گیرم و به شما زن مى‏دهم، مگر فاطمه را که دستور ازدواج او از آسمان نازل شد.

http://bayanbox.ir/view/8614544485510878436/156-60009.jpg۳. بلافاصله ازدواج نمود

امام باقر از پدرانشان علیهم ‏السلام:

إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ الطَّاهِرَةَ لِطَهَارَتِهَا مِنْ کلِّ دَنَسٍ وَ طَهَارَتِهَا مِنْ کلِّ رَفَثٍ وَ مَا رَأَتْ قَطُّ یَوْما حُمْرَةً وَ لاَ نِفَاسا.

الفصول المهمة، ابن صباغ، ص ۶۵۱.

فاطمه دختر رسول خدا را به سبب پاک بودنش از هر ننگ و پلیدى، طاهره نامیدند، و او هرگز حیض و نفاس ندید.

http://bayanbox.ir/view/8614544485510878436/156-60009.jpg۴. ستاره درخشان ن بهشت

امام صادق علیه‏ السلام:

ـ فِى قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کمِشْکاةٍ»ـ : فَاطِمَةُ علیها السلام، «فِیها مِصْباحٌ» الْحَسَنُ، «الْمِصْباحُ فِى زُجاجَةٍ» الْحُسَیْنُ، «اُّجاجَةُ کأَنَّها کوْکبٌ دُرِّیٌ» فَاطِمَةُ کوْکبٌ دُرِّیٌّ بَیْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْیَا، «یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکةٍ» إِبْرَاهِیمُ علیه‏ السلام، «زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ» لاَ یَهُودِیَّةٍ وَ لاَ نَصْرَانِیَّة، «یَکادُ زَیْتُها یُضِى‏ءُ» یَکادُ الْعِلْمُ یَنْفَجِرُ بِهَا، «وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ» إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ، «یَهْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ» یَهْدِى اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مَنْ یَشَاء.

الکافى، ج۱، ص ۱۹۵، ح۵.

درباره قول خداى تعالى [در سوره نور، آیه ۳۵] که مى‏فرماید «خدا نور آسمان‏ها و زمین است، و مَثَل نورش همانند چراغدانى است»: آن چراغدان فاطمه علیها السلام است؛ «که در آن‏ چراغى پر فروغ باشد» آن چراغ حسن است؛ «آن چراغ در حبابى قرار گیرد» حباب، حسین است؛ «حبابى شفاف و درخشنده همچون ستاره‏ اى فروزان» فاطمه زهرا بین ن دنیا و ن بهشت چون ستاره‏ اى درخشان است؛ « چراغى که افروخته مى‏شود از روغن درخت پربرکتى» آن درخت حضرت ابراهیم علیه‏ السلام است؛ «درخت پربرکت زیتون است که نه شرقى است و نه غربى» نه یهودى است و نه نصرانى؛ «که نزدیکست روغنش برافروزد» علم از او میتراود؛ «اگر چه آتشى باو نرسد، نورى است بر فراز نورى» از فاطمه امامى پس از امامى آید؛ «و خدا هرکس را بخواهد با نور خود هدایت مى‏کند» هر که را خدا بخواهد با امامان رهبرى مى‏کند.

http://bayanbox.ir/view/8614544485510878436/156-60009.jpg۵. زلالِ زلال

ادامه مطلب

چهل حدیث زیارت امام حسین ع با پای پیاده

 

امام زمان عج: «نَعَم زِیارَه الحُسَین (ع) فِی لَیلَهِ الجُمعَه اَمانُ مِن النّار یومَ القِیامَه؛

یعنی، آری زیارت امام حسین (ع) در شب جمعه امان از آتش دوزخ در روز قیامت خواهد بود.»(بحار الانوار ، ج 53 ، ص 315)

فضیلت پیاده روی برای زیارت معصومین(ع)

 
از زمان آفرینش حضرت آدم(ع) تاکنون در همة ادیان الهی به زیارت اماکن مقدس سفارش شده و دشواری های راه بر اجر و پاداش معنوی این سفر می افزاید. در مذهب تشیع برای زیارت معصومان(ع) بویژه امام حسین(ع) فضیلت فراوان ذکر شده و نوعی تجدید پیمان استوار با این انوار مقدس در اوج شور و شعور دینی به شمار می رود. همچنین بیانگر این است که شیعیان از اقتدا به سالار شهیدان به خود می بالند و زیر بار زور و ستم نمی روند. زیارت پیادة اربعین امام حسین(ع) از مهمترین زیارتهای شیعیان است که همه ساله با حضور میلیونی شیعیان از سراسر دنیا برگزار می شود و افزون بر روایات فراوانی از معصومان(ع) دراین باره، در سیره عملی علما و مراجع بزرگ شیعه همچون شیخ مرتضی انصاری، میرزا حسین نوری، سید مهدی بحرالعلوم، شیخ جعفر کاشف الغطا و آیت الله مرعشی نجفی نمونه هایی از این پیاده روی معنوی مشاهده می شود.

 

مقدمه

زیارت اماکن مقدس، عبادتی است که قدمت آن به اولین پیامبر خدا آدم ابوالبشر(ع) می رسد. نقل است که او هفتاد مرتبه به خانه خدا سفر کرده است. حال اگر این عبادت همراه با سختی و مشقت باشد، اجر و ثواب بیشتری هم دارد. به ویژه اگر مقصد زیارت، مراقد مطهر یکی از معصومین(ع) باشد و در این بین زیارت مرقد شریف أباعبدالله الحسین(ع) از والاترین و بافضیلت ترین آنهاست؛ چرا که خود معصومین(ع) فرموده اند: همه ما کشتی نجاتیم، ولی کشتی حسین(ع) سریع تر است: «سفینۀ الحسین(ع) أسرع».[2]

از سوی دیگر، زیارت حرمهای اهل بیت رسول الله’ نشانه روشنی از دوستی وافر به این خاندان پاک دارد که زمینه ای مناسب را برای اطاعت از آنان فراهم می کند و تجدید پیمانی محکم با این انوار مقدس است که در اوج شور و شعور دینی صورت می گیرد. زیارت اربعین امام حسین(ع) از جمله این فرصت های ناب است. حرکت جمعیتی چند ده میلیونی و بسیار باشکوه و باعظمت و سرشار از معنویت.

در منابع حدیثی امامیه روایات فراوانی وجود دارد که زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) با پای پیاده را تأیید و بدان ترغیب نموده است. بر اساس دسته‌ای از روایات، هر قدمی که در مسیر زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) برداشته می‌شود دارای اجر و پاداش است. عنوان «قدم برداشتن» نیز مصداق واضحی برای سفر پیاده است.
  دسته ای دیگر از این روایات به‌طور صریح از این موضوع یاد نموده اند. این روایات با عباراتی مانند: مَنْ اَتَی قَبْرَ الْحُسَینِ (علیه‌السّلام) مَاشِیاً، به چشم می‌خورند. واژه «مَاشِیاً» صراحت در تأکید بر این امر دارد.
مجموع این روایات، مستند قابل قبولی برای جنبه شرعی زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) با پای پیاده در ایامی مانند اربعین حسینی است.
برخی از روایات نیز به ذکر پیاده‌روی در حالتی خاص برای امام حسین (علیه‌السّلام) می‌پردازد و یا پیاده روی برای زیارت دیگر معصومین (علیهم‌السّلام) را ترغیب می‌نماید.
همچنین جنبه‌های دیگری از جمله احیای امر اهل‌بیت و.نیز می‌تواند در جنبه شرعی این پیاده روی دخیل باشد؛ زیرا زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) با پای پیاده، مصداق بارز احیاء امر اهل بیت (علیهم‌السّلام) است که در احادیث ائمه (علیهم‌السّلام) بر آن تأکید شده است.

بخش اول و دوم این نوشته نگاهی گذراست به روایاتی چند در باب پیاده روی برای زیارت معصومین(ع) خصوصا امام حسین علیه السلام و مراقد مطهر ایشان .

بخش اول: زیارت امام علی علیه السلام با پای پیاده

http://bayanbox.ir/view/5926888457908719986/service0.pngحدیث 1

عن الحسین بن اسماعیل الصیمری «مَنْ زار أمیرالمؤمنین(ع) ماشیاً کَتَبَ الله لَهُ بکُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّۀً و عُمْرۀً فَأِنْ رَجَعَ ماشِیاً کَتَبَ الله له بکُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّتَیْنِ و عُمْرِتَیْنِ»؛[7]

حسین بن اسماعیل صَیْمَری از امام صادق(ع) نقل می کند که فرمود:

هر کسی پیاده به زیارت أمیرمؤمنان (علی بن ابی طالب)(ع) برود، با هر قدمی، خداوند یک حج و یک عمره می نویسد و اگر پیاده بازگردد، خداوند با هر قدمی دو حج و دو عمره برایش نوشته است.

http://bayanbox.ir/view/5926888457908719986/service0.pngحدیث 2

عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ عَنْ أَخِیهِ جَعْفَرٍ عَنْ رِجَالِهِ یَرْفَعُهُ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ علیه السلام وَ قَدْ ذُکِرَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ فقال: «یا ابْنَ مارِدٍ! مَن زارَ جَدّی عارِفاً بحقّه کتبَ الله لَهُ بکُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةً مَقْبُولَةً و عُمْرَةً مَقْبُولةً (مَبْرورَةً)، وَاللهِ یَا ابْنَ مارِدٍ ما یُطْعِمُ اللهُ النّارَ قَدَماً اغْبَّرتْ فِی زِیارةِ أمیرِالمُؤمِنِینَ(ع) ماشِیاً کانَ اوْ راکباً، یا ابْنَ مارِدٍ اکْتُبْ هذَا الحَدیثَ بِماءِ الذَّهَبِ»؛[8]

در محضر مبارک امام صادق(ع) نام أمیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) بُرده شد. شخصی به نام «ابن مارد» از حضرت پرسید: یا أباعبدالله! کسی که جدّتان أمیرمؤمنان(ع) را زیارت کند، چه ثوابی خواهد داشت؟ امام صادق(ع) فرمود:

ای پسر مارد! کسی که جدم را در حالی که حقّش را می شناسد زیارت کند، خداوند به ازای هر قدمی که برمی دارد، یک حج و عمره مقبول برایش می نویسد. ای پسر مارد! به خدا سوگند، آتش را خداوند بر قدم هایی که در راه زیارت أمیرمؤمنان(ع) غبارآلود شده باشد، مسلّط نمی گرداند؛ چه پیاده آمده باشد، چه سواره. ای پسر مارد! این حدیث را با آب طلا بنویس.

http://bayanbox.ir/view/5926888457908719986/service0.pngحدیث 3

صفوان جمّال می گوید: در سفری به همراه امام صادق(ع) وارد کوفه شدیم؛ حضرت فرمود: ای صفوان! بگو کاروان بایستد؛ این جا قبر جدم أمیرمؤمنان(ع) است. شتر حضرت را خواباندم؛ ایشان پایین آمده و غُسل کردند و لباس های شان را تعویض فرمودند؛ پس کفش های خود را قبل از حرکت از پای درآوردند و به من فرمودند: هرآنچه را که انجام می دهم، تو نیز تکرار کن. پس به طرف تپه های سفیدرنگی حرکت کردند و به من فرمودند:

«قَصِّر خُطاکَ و ألقِ ذَقْنَکَ نَحوَ الأرضِ فَأنَّهُ یُکتَبُ لَکَ بِکُلِّ خُطوَةٍ مِائَةُ ألفِ حَسَنَةٍ و یُمحی عَنکَ مِائةُ ألفِ سَیِّئةٍ و تُرفَعُ لَکَ مِائَةُ ألفِ درجةٍ و تُقْضَی لَکَ مِائَةُ ألفِ حاجَةٍ و یُکتَبُ لَکَ ثَوابُ کُلِّ صِدِّیقٍ و شَهِیدٍ ماتَ أو قُتِلَ ثُمّ مَشی و مَشَیْتُ مَعَهُ و عَلَیْنَا السَکِینَةُ وَالوَقار.»؛[9]

قدم هایت را کوتاه بردار و سرت را پایین بیانداز، به درستی که با هر قدمی، صدهزار حسنه برایت نوشته می شود و صدهزار گناه پاک می گردد و رتبه ات صدهزار درجه بالا می رود و ثواب هر صدیق و شهیدی که کشته شده یا از دنیا رفته، برایت نوشته می شود. سپس حضرت پیاده حرکت کردند و من نیز پیاده حرکت کردم و آرامش سنگینی بر ما حاکم بود.

بخش دوم زیارت امام حسین با پای پیاده

ادامه مطلب

متن عربی

53-  و من کتاب له علیه السلام کتبه للأشتر النخعی لما ولّاه على مصر و أعمالها حین اضطرب أمر أمیرها محمد بن أبی بکر، و هو أطول عهد کتبه و أجمعه للمحاسن :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مَالِک بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِی عَهْدِهِ إِلَیهِ حِینَ وَلَّاهُ مِصْرَ جِبَایةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِیثَارِ طَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِی کتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِی لَا یسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا وَ لَا یشْقَى إِلَّا مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا وَ أَنْ ینْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَ یدِهِ وَ لِسَانِهِ فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَکفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ وَ أَمَرَهُ أَنْ یکسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ وَ یزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَاتِ فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ اللَّهُ

ادامه مطلب


٥١ - عزت

(١)امام حسن عسکرى علیه السلام :

ما ترک الحق عزیز الا ذل و لا أخذبه ذلیل الا عز؛(٥٠٠)

هیچ عزیزى حق را ترک نکرد، مگر این که ذلیل شد و هیچ ذلیلى به حق عمل نکرد مگر این که عزیز شد.

(٢)امام صادق علیه السلام :

ان الله فوض الى المومن اموره کلها ولم یفوض الیه أن ی ذلیلا أما تسمع الله تعالى یقول : (ولله العزة ولرسوله وللمومنین)؟ فالمومن ی عزیرا و لا ی ذلیلا قال : ان المومن أعز من الجبل لان الجبل یستقل منه بالمعاول والمومن لا یستقل من دینه بشى ء؛(٥٠١)

خداوند اختیار همه کارها را به مومن داده اما این اختیار را به او نداده است که ذلیل باشد. مگر نشنیده اى که خداى تعالى مى فرماید: «عزت از آن خدا و رسولش و مومن است» ؟ پس ، مومن عزیز است و ذلیل نیست (در ادامه) فرمودند: مومن از کوه محکم تر است ، زیرا از کوه با ضربات تیشه کم مى شود اما با هیچ وسیله اى از دین مومن نمى توان کاست

(٣)امام على علیه السلام :

ألا انه من ینصف الناس من نفسه لم یزده الله الا عزا؛(٥٠٢)

بدانید که هر کس با مردم منصفانه رفتار کند، خداوند جز برعزت او نیفزاید.

(٤)امام صادق علیه السلام :

ادامه مطلب

چهل مثل از قرآن کریم

پیشگفتار

. وَ تِلکَ الأمثالُ نَضرِبُها لِلنّاسِ لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرُونَ ( / ٢١)
«اینها مثالهایى است که براى مردم مى زنیم، شاید در آن بیندیشند!».
کتاب حاضر شامل چهل «مثل» از مثل هاى تعلیمى و تربیتى قرآن مجید، در موضوعهاى مختلف، عقیدتى، اخلاقى، تاریخى، ى و اجتماعى است که به ترتیب از سوره «بقره» تا سوره «تحریم» به شیوه نوینى استخراج شده است؛ نخست پس از ذکر عنوان هر مثل در آغاز صفحه، متن آیه (یا آیات) مورد مثل، همراه ترجمه آورده شده، آنگاه وجه شباهت بین مثل و ممثّل ذکر و در پایان تحت عنوان نکته (یا نکته ها) با استفاده از سخنان پیشوایان دین و نظرات مفسران بزرگ قرآن کریم، درسها، پند آموزیها و عبرت گیریهایى که هدف اصلى از آوردن مثلهاى قرآنى مى باشد، بیان گردیده است.
هدف از گردآورى این مثلها، تنبه و بیدارى و عبرت آموزى است، زیرا استفاده از مثل، یکى از بهترین شیوه ها و مؤثرترین روشها و ساده ترین و عمومى ترین راههاى تربیتى است.


نقش مثالهاى قرآنى در اثبات معارف الهى

در مثالهاى قرآن، نوعا مسائل معنوى، عقلى و عقیدتى که غیر قابل دیدن با چشم سر است، به محسوسات و چیزهاى قابل رؤیت تشبیه شده تا آن مطالب معنوى، در ذهن جایگزین و اطمینان بخش گردد. زیرا انس و الفت انسان بیشتر با محسوسات و اشیاى دیدنى است و حقایق پیچیده عقلى از دسترس افکار تا اندازه اى دورتر مى باشد، مثالها و تشبیهاى معقول به محسوس، آنها را از فاصله دوردست نزدیک مى آورد و در آستانه حس قرار مى دهد.
گاه مى شود یک مثال به جا و مناسب و هماهنگ با مقصود، مطلب را براى همه قابل فهم مى سازد بسیارى از مسائل علمى که در شکل اصلى خودش تنها براى خواص قابل فهم است، و توده مردم استفاده چندانى از آن نمى برند، ولى هنگامى که با مثال آمیخته شد، براى همگان قابل درک مى گردد و هرکس در هر حد و پایه اى از معلومات باشد، مى تواند از آن بهره گیرد. علاوه بر این، مثال هماهنگ و منطبق با مقصود، نقش به سزایى در مجاب کردن و خاموش ساختن افراد لجوج دارد. بنابراین مثل در توضیح و تفهیم و اثبات حقایق و مغلوب کردن لجوجان نقش انکار ناپذیرى دارد.

سفره گسترده و غذاى آماده الهى

رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) طى گفتارى، قرآن کریم را به طعام گسترده الهى تشبیه نموده و فرمودند:
ان هذا القرآن مأدبة الله فتعلموا من مأدبته ما استطعتم؛ (١) این قرآن غذاى آماده الهى است، لذا آنچه توان دارید، از خوان نعمت خداوند بهره جویید».
آرى، قرآن مجید طعام گسترده و سفره پر نعمت الهى است که هر کس به اندازه ظرفیت وجودى خودش، از این خوان پر برکت برخوردار مى گردد؛ دانشمندان، فیلسوفان، عارفان و افراد عامى هر کدام به اندازه توان و پیمانه تفکر و معرفت خویش از آن بهره مند مى گردند.
نکته ظریفى که از این حدیث شریف نبوى (صلى الله علیه و آله و سلم) استفاده مى شود، این است که مى فرماید: قرآن غذاى آماده الهى است، نه سفره گسترده بدون غذا که هرکس غذاى خود را در آن نهد و بخورد. بنابر این کسى که خواسته ها، برداشتها و تفسیرهاى شخصى خود را بر قرآن تحمیل نماید و به عنوان تفسیر و نظر قرآن عرضه کند، هیچ گاه از این خوان گسترده الهى بهره مند نخواهد شد.
شرط برخوردارى از این غذاى آماده معنوى این است که انسان ذهنش را از پیش داوریها و القائات جوى محیط خالى کند و بسان گرسنه اى که خود را محتاج به غذا مى داند، بر خوان الهى مؤدب زانو زند و معارف قرآن را از اهلش و کسانى که این کتاب آسمانى بر آنها نازل شده است، فرا گیرد.

ارکان مثَل و تشبیه

ادامه مطلب

مسند الفضل بن شاذان (95)

المدینة حتّى ینتهی إلى الأجفر(1) و یصیبهم مجاعة شدیدة، قال : فیضجّون و قد نبتت لهم
ثمرة یأکلون منها و یتزوّدون منها ، و هو قوله تعالى شأنه: «وَ آیَةٌ لَهُمُ الأرْضُ الْمَیْتَةُ
أحْیَیْناها وَ أخْرَجْنا مِنْها حَبّا فَمِنْهُ یَأکُلُونَ»(2) ثمّ یسیر حتّى ینتهی إلى القادسیّة و قد اجتمع
النّاس بالکوفة و بایعوا السّفیانی(3) .

و بإسناده رفعه إلى أبی عبد اللّه‏ علیه السلام قال : یقدم القائم علیه السلام حتّى یأتی النّجف فیخرج
إلیه من الکوفة جیش السّفیانی و أصحابه ، و النّاس معه ، و ذلک یوم الأربعاء فیدعوهم و
یناشدهم حقّه و یخبرهم أنّه مظلوم مقهور و یقول : من حاجّنی فی اللّه‏ فأنا أولى النّاس باللّه‏ -
إلى آخر ما تقّدم من هذه - فیقولون : ارجع من حیث شئت لا حاجة لنا فیک ، قد خبرناکم و
اختبرناکم فیتفرّقون من غیر قتال .

فإذا کان یوم الجمعة یعاود فیجیء سهم فیصیب رجلاً من المسلمین فیقتله فیقال: إنّ
فلانا قد قتل، فعند ذلک ینشر رایة رسول اللّه‏ صلّی الله علیه و آله وسلّم فإذا نشرها انحطت علیه ملائکة بدر فإذا
زالت الشّمس هبّت الرّیح له فیحمل علیهم هو و أصحابه فیمنحهم اللّه‏ أکتافهم و یولّون ،
فیقتلهم حتّى یدخلهم أبیات الکوفة ، و ینادی منادیه: ألا لا تتّبعوا مولّیا و لا تجهّزوا على
جریح، و یسیر بهم کما سار علیّ علیه السلام یوم البصرة(4) .

و بإسناده رفعه إلى جابر بن یزید ، عن أبی جعفر علیه السلام قال : إذا بلغ السّفیانی أنّ القائم
قد توجّه إلیه من ناحیة الکوفة ، یتجرّد بخیله حتّى یلقى القائم فیخرج فیقول : اخرجوا إلى
ابن عمّی ، فیخرج علیه السّفیانی فیکلّمه القائم علیه السلام فیجیء السّفیانی فیبایعه ثمّ ینصرف إلى
أصحابه فیقولون له : ما صنعت ؟ فیقول : أسلمت و بایعت فیقولون له : قبّح اللّه‏ رأیک بین ما
أنت خلیفة متبوع فصرت تابعا، فیستقبله فیقاتله ، ثمّ یمسون تلک اللّیلة ، ثمّ یصبحون
للقائم علیه السلام بالحرب فیقتتلون یومهم ذلک .

ثمّ إنّ اللّه‏ تعالى یمنح القائم و أصحابه أکتافهم فیقتلونهم حتّى یفنوهم حتّى أنّ الرّجل
یختفی فی الشّجرة و الحجرة ، فتقول الشّجرة و الحجرة : یا مؤمن هذا رجل کافر فاقتله ،

(1) قال الفیروزآبادى : الاجفر موضع بین الخریمیة و فید .

(2) سورة یس(36): 33 .

(3) بحار الأنوار 52: 387 / 204 .

(4) بحار الأنوار 52: 387 / 205 .

(96) مسند الفضل بن شاذان

ادامه مطلب

مسند الفضل بن شاذان
 
أبو محمد الفضل بن شاذان النیشابوری

 

تحقیق:

السید محمد الحسینی النیشابوری

 

ناشر:

دار أنباء الغیب للتحقیق والنشر

(6)



بسم الله الرحمن الرحیم

«کتاب فضل العلم»

باب
فرض العلم و وجوب طلبه و الحثّ علیه

محمّد بن یعقوب ، عن محمّد بن إسماعیل(1) ، عن الفضل بن شاذان ، عن ابن أبی
عمیر ، عن جمیل بن درّاج ، عن أبان بن تغلب ، عن أبی عبداللّه‏ علیه السلام قال : لوددت أنّ أصحابی
ضربت رؤوسهم بالسّیاط(2) حتّى یتفقّهوا(3) .

باب
صفة العلم و فضله و فضل العلماء

(1) قوله رحمه اللّه‏: محمّد بن إسماعیل هو الّذی یروی عنه أبو جعفر الکلینی «رضوان اللّه‏ تعالى علیه» أیضا
فی الکافی ، و کثیرا ما یجعله صدر السّند فی الطبقة الاُولى ، کما یروی عنه أبو عمرو الکشی «رحمه اللّه‏
تعالى» و یصدّر به الأسناد یکنّى أبا الحسین نیسابوریّ فاضل . و هو و علیّ بن محمّد القتیبی النّیسابورى
تلمیذا الفضل بن شاذان ، و حدیث کلّ منهما یعدّ صحیحا ، کما استمرّ علیه هجیر العلاّمة فی المختلف و
المنتهى، و شیخنا الشّهید فی الذّکرى و شرح الإرشاد .

(2) السّیاط جمع السّوط: و هو ما یجلد به .

(3) الکافی 1: 31 / 8 .

مسند الفضل بن شاذان (7)

ادامه مطلب

«کتاب الرّجال»

فی
سلمان الفارسی

أبو عمرو الکشی، عن محمّد بن إسماعیل ، قال حدّثنی الفصل بن شاذان ، عن ابن
أبی عمیر، عن إبراهیم بن عبد الحمید ، عن أبی بصیر ، قال ، قلت لأبی عبداللّه‏: ارتدّ النّاس
إلاّ ثلاثة: أبوذر، و سلمان، و المقداد، قال ، فقال أبو عبداللّه‏ علیه السلام : فأین أبو ساسان و أبو عمرة
الأنصاری(1) ؟

أبو عمرو الکشی، عن محمّد بن إسماعیل ، قال حدّثنی الفضل بن شاذان ، عن ابن
أبی عمیر، عن وهیب بن حفص ، عن ابى بصیر، عن أبی جعفر علیه السلام ، قال : جاء المهاجرون و
الأنصار و غیرهم بعد ذلک إلى علیّ علیه السلام فقالوا له : أنت واللّه‏ أمیر المؤمنین و أنت واللّه‏ أحقّ
النّاس و أولاهم بالنّبیّ صلّی الله علیه و آله وسلّم هلمّ یدک نبایعک فواللّه‏ لنموتنّ قدّامک ! فقال علیّ علیه السلام : إن کنتم
صادقین فاغدوا غدا علیّ محلّقین، فحلق علیّ علیه السلام و حلق سلمان و حلق مقداد و حلق
أبوذر و لم یحلق غیرهم، ثمّ انصرفوا فجاؤوا مرّة اُخرى بعد ذلک ، فقالوا له: أنت واللّه‏ أمیر
المؤمنین و أنت أحقّ النّاس و أولاهم بالنّبیّ صلّی الله علیه و آله وسلّم هلمّ یدک نبایعک، فحلفوا، فقال : إن کنتم
صادقین فاغدوا علیّ محلّقین، فما حلق إلاّ هؤلاء الثّلاثة، قلت : فما کان فیهم عمّار ؟ فقال :
لا ، قلت : فعمّار من أهل الرّدّة ؟ فقال: إنّ عمّارا قد قاتل مع علیّ علیه السلام بعد(2).

أبو عمرو الکشی، عن علیّ بن محمّد القتیبی، قال : حدّثنی أبو محمّد الفضل بن
 


(1) اختیار معرفة الرجال 1: 38، خلاصة الأقوال: 305 .

(2) اختیار معرفة الرجال 1: 39 .

(381)


شاذان، قال : حدّثنا ابن أبی عمیر، عن عمر بن یزید، قال ، قال سلمان : قال لی رسول
اللّه‏ صلّی الله علیه و آله وسلّم : إذا حضرک أو أخذک الموت حضر أقوام یجدون الرّیح و لا یأکلون الطّعام ، ثمّ
أخرج صرّة من مسک فقال : هیه أعطانیها رسول اللّه‏ صلّی الله علیه و آله وسلّم ، قال : ثمّ بلّها و نضحها حوله ثمّ
قال لامرأته: قومی أجیفی الباب، فقامت و أجافت الباب فرجعت و قد قبض رضى‏الله‏عنه (1).

قال أبو عمرو الکشی: حکی عن الفضل بن شاذان أنّه قال : ما نشأ فی الإسلام رجل
من کافّة النّاس کان أفقه من سلمان الفارسی(2) .

فی
أبی ذرّ الغفاری

قال أبو عمرو الکشی: حدّثنی علیّ بن محمّد القتیبی ، قال حدّثنی الفضل بن شاذان ،
قال: حدّثنی أبی، عن علیّ بن الحکم ، عن موسى بن بکر ، قال، قال أبو الحسن علیه السلام قال
أبوذر : من جزى اللّه‏ عنه الدّنیا خیرا فجزاها اللّه‏ عنّی مذمّة بعد رغیفی شعیر أتغدّى بأحدهما
و أتعشّى بالآخر ، و بعد شملتی صوف أتّزر بإحداهما و أرتدی بالاُخرى .

قال ، و قال : إنّ أباذر بکى من خشیة اللّه‏ حتّى اشتکى عینیه فخافوا علیهما، فقیل له:
یا أبا ذر لو دعوت اللّه‏ فی عینیک ؟ فقال : إنّی عنهما لمشغول و ما عنانی أکبر ، فقیل له: و ما
شغلک عنهما ؟ قال : العظیمتان الجنّة و النّار .

قال: و قیل له عند الموت: یا أباذر ما مالک ؟ قال: علمی ، قالوا: إنّا نسألک، عن الذّهب
و الفضّه ؟ قال: ما أصبح فلا أمسى و ما أمسى فلا أصبح، لنا کندوج ندع فیه حرّ متاعنا ،
سمعت حبیبی رسول اللّه‏ صلّی الله علیه و آله وسلّم یقول : کندوج المرء قبره(3).

باب
فی عمّار

ادامه مطلب

باب
المسترابة بالحبل

محمّد بن یعقوب ، عن علیّ بن إبراهیم ، عن أبیه ؛ و محمّد بن إسماعیل ، عن الفضل
بن شاذان
جمیعا، عن ابن أبی عمیر، عن عبد الرّحمان بن الحجّاج قال: سمعت أبا
إبراهیم علیه السلام یقول: إذا طلّق الرّجل امرأته فادّعت حبلاً انتظر تسعة أشهر فإن ولدت و إلاّ
اعتدّت ثلاثة أشهر ثمّ قد بانت منه(2) .

باب
أنّ المطلّقة ثلاثا لا سکنى لها و لا نفقة

محمّد بن یعقوب ، عن أبی العبّاس الرزّاز، عن أیّوب بن نوح ؛ و أبی علیّ الأشعری،
عن محمّد بن عبد الجبّار ؛ و محمّد بن إسماعیل ، عن الفضل بن شاذان ؛ و حمید بن زیاد،
عن ابن سماعة کلّهم، عن صفوان بن یحیى، عن موسى بن بکر، عن زرارة، عن أبی جعفر علیه السلام
قال: إنّ المطلّقة ثلاثا لیس لها نفقة على زوجها إنّما هی للّتی وجها علیها رجعة(3) .

باب
المتوفّى عنها زوجها و لم یدخل بها و ما لها

 


(1) الکافی 6: 92ـ96 .

(2) الکافی 6: 101 / 1، الفقیه 3: 330، التهذیب 8: 129 / 444، وسائل الشّیعة 22: 223 / 28441 .

(3) الکافی 6: 104 / 1، وسائل الشّیعة 21: 520 / 27742 .

(306) مسند الفضل بن شاذان


من الصّداق و العدّة

محمّد بن یعقوب ، عن علیّ بن إبراهیم ، عن أبیه ؛ و محمّد بن إسماعیل ، عن الفضل
بن شاذان
جمیعا، عن ابن أبی عمیر، عن عبد الرّحمان بن الحجّاج، عن رجل، عن علیّ بن
الحسین علیه السلام أنّه قال فی المتوفّى عنها زوجها و لم یدخل بها: إنّ لها نصف الصّداق و لها
المیراث و علیها العدّة(1) .

محمّد بن یعقوب ، عن حمید، عن ابن سماعة ؛ و أبی العبّاس الرزّاز، عن أیّوب بن
نوح ؛ و محمّد بن إسماعیل ، عن الفضل بن شاذان جمیعا، عن صفوان بن یحیى، عن ابن
مسکان، عن الحسن الصّیقل، و أبی العبّاس، عن أبی عبداللّه‏ علیه السلام فی المرأة یموت عنها
زوجها قبل أن یدخل بها قال: لها نصف المهر و لها المیراث و علیها العدّة(2) .

باب
طلاق المریض و نکاحه

محمّد بن یعقوب ، عن أبی علیّ الأشعری، عن محمّد بن عبد الجبّار ؛ و الرزّاز، عن
أیّوب بن نوح ؛ و محمّد بن إسماعیل، عن الفضل بن شاذان ؛ و حمید بن زیاد، عن ابن
سماعة کلّهم، عن صفوان، عن عبد الرّحمان بن الحجّاج، عمّن حدّثه، عن أبی عبداللّه‏ علیه السلام فی
رجل طلّق امرأته و هو مریض قال: إن مات فی مرضه و لم تتزوّج ورثته، و إن کانت قد
تزوّجت فقد رضیت بالّذی صنع لا میراث لها(3) .

باب

ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

شرکت تولیدی سپهر سداد جام جم( شرکت پایا کیسه) دانلود آهنگ جدید |دانلود فیلم جدید بیگ گو ParsiNevis | پارسی‌نویس اول تویی و آخر خودت ادبستان پسرانه توحید درس یار7 مستر ادز گلفام سفر baghbani2